«اتاق شماره ۶» در کتابفروشی‌ها


 

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «اتاق شماره 6»، نوشته آنتون پابلوویچ چخوف با ترجمه کاظم انصاری چندی است توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ دهم رسیده است.

کتاب مورد اشاره، سال 1982 منتشر شد و داستانش درباره برگرفته از تجربیات دکتری چخوف هستند. در این قصه، یک دکتر و پنج بیمار حضور دارند که در اتاق شماره 6 یک بیمارستان بستری‌اند و فقط یکی از این پنج نفر، ثروتمند و متعلق به طبقه بالای جامعه است. چهار نفر دیگر آدم‌های کاسب و پیشه‌ور هستند. در یکی از روزهای بهار برف سنگینی می‌آید و در گودال کنار گورستان قصه، دو جسد کهنه پیدا می‌شود؛ یک پیرزن و یک بچه! هر دو هم با مدارک و شواهد، به مرگ غیرطبیعی مرده‌اند. شایعه پیدا شدن جنازه‌ها و حضور یک قاتل ناشناس در شهر باعث می‌شود مردم به ترس و وحشت بیفتند و … .

چاپ اول ترجمه کاظم انصاری از این رمان سال 1391 عرضه شد و نسخه‌های نهم آن سال 1402 به بازار آمدند. «اتاق شماره 6» چندی پیش به چاپ دهم رسید. سال 2009 بود که یک فیلم روسی به کارگردانی الکساندر گرونوفسکی و کارن شاخنازاروف با اقتباس از این رمان ساخته شد؛ البته سال 1978 هم اقتباس دیگری از آن ساخته شده بود.

کتابفروشی‌ها , کتاب , داستان ,

«اتاق شماره 6» (با 19 بخش)، «به دنبال خدمت»، «درباره عشق»، «کالای جاندار»، «داستان نقاش» (با 4 بخش)، «اندوه» و «خودکشی» فصل های مختلف این کتاب هستند.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

نزدیک عصر، آندره یفی میچ در نتیجه سکته دماغی جان سپرد. ابتدا احساس سرمای فوق‌العاده‌ای می‌کرد و دلش آشوب می‌شد، مثل این بود که یک چیز نفرت‌آوری در تمام بدن و حتی تا سر انگشتانش نفوذ کرده است. از معده او شروع شد، به جانب سر کشیده شد و در چشم‌ها و گوش‌های او پخش شد.

آندره یفی میچ فهمید که ساعت آخر عمرش فرا رسیده است و به خاطر آورد که ایوان دمتریچ و میخائیل آوریانیچ و میلیون‌ها نفر دیگر به ابدیت و بقا ایمان دارند. آیا او اکنون به این ابدیت می‌رسد؟ اما به هیچ وجه آرزوی وصل به ابدیت را نداشت و شاید فقط برای یک لحظه درباره آن اندیشید، ناگهان گله‌ای از گوزن‌های بسیار زیبا، قشنگ و خوش‌اندام که وصف آنها را شب پیش در کتابی خوانده بود، از کنارش عبور کرد. سپس پیرزنی دستش را با نامه سفارشی به جانب او دراز کرد. میخائیل آوریانیچ سخنی گفت. آن وقت همه چیز از نظرش ناپدید شد و آندره یفی میچ برای ابد خود را فراموش کرد.

موژیک‌ها آمدند، دست و پای او را گرفتند و به نمازخانه بردند. با چشم‌های باز روی میز افتاده بود و نور مهتاب جسد بی‌روح او را روشن می‌کرد، هنگام صبح، سرگی سرگه یویچ آمد: مدتی صلیب به دست، دعا خواند و چشم‌های رئیس سابق خود را بست. روز سوم آندره یفی میچ را به خاک سپردند. هنگام دفن او فقط میخائیل آوریانیچ و داریوشکا حضور داشتند.

چاپ دهم «اتاق شماره 6» با 225 صفحه، شمارگان 350 نسخه و قیمت 226 هزار تومان عرضه شده است.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اعضای شورای سیاست‌گذاری سی‌وسومین دوره هفته کتاب منصوب شدند


به گزارش خبرگزاری تسنیم، محسن جوادی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در احکامی جداگانه ابراهیم کریمی‌زنجانی، سعید جلالی، علی محمدپور، فریدون عموزاده خلیلی، علی‌اصغر محمدخانی، محمدتقی حق‌بین، راضیه تجار، مهرناز خراسانچی، ایوب دهقان‌کار، ابراهیم حیدری، آزاده نظربلند و سیدسعید سرابی را به عنوان اعضای شورای سیاست‌گذاری سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد.

در حکم اعضای این شورا آمده است:

«نظر به ضرورت بهره‌مندی از دیدگاه‌های اصحاب اندیشه و صاحب‌نظران حوزه فرهنگ و نشر در برگزاری مطلوب «هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران» با توجه به سوابق فرهنگی و تجارب ارزشمند جناب‌عالی، به‌موجب این حکم «عضو شورای سیاست‌گذاری سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران» منصوب می‌شوید.

امید است با استفاده از تجارب پیشین و سایه همدلی و هفکری با سایر اعضا، شاهد برپایی هر چه باشکوه‌تر این رویداد فرهنگی در سراسر ایران اسلامی باشیم. توفیق شما را از درگاه خداوند بزرگ خواستارم.

محسن جوادی

معاون امور فرهنگی.

معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشتر ابراهیم حیدری را به‌عنوان دبیر سی‌سومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران منصوب کرده بود. 

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

۱۶ هزار مترمربع به کتابخانه‌های کشور افزوده می‌شود


به گزارش خبرگزاری تسنیم، همزمان با هفته دولت و با هدف توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی، 51 پروژه در استان‌های مختلف کشور به بهره‌برداری می‌رسد. با اجرای این طرح‌ها، بیش از 16 هزار و 300 مترمربع به زیربنای کتابخانه‌های عمومی کشور افزوده خواهد شد.

این پروژه‌ها شامل افتتاح 26 کتابخانه جدید از جمله 6 کتابخانه سیار، اجرای 2 طرح توسعه فضا و بهره‌برداری از 23 پروژه بازطراحی و نوسازی کتابخانه‌های موجود است.

آزاده نظربلند، دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، با اشاره به اینکه کتابخانه‌های عمومی صرفاً محل امانت کتاب نیستند، بلکه بستر اصلی تعاملات فرهنگی، اجتماعی و یادگیری به شمار می‌آیند، گفت: توسعه کمی و کیفی کتابخانه‌ها به معنای ایجاد فرصت‌های برابر برای اقشار مختلف جامعه است و نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با جدیت این مسیر را دنبال خواهد کرد.

دبیرکل نهاد در ادامه با تأکید بر نقش راهبردی کتابخانه‌های سیار، گفت: این کتابخانه‌ها امکان بهره‌مندی از خدمات فرهنگی را برای مناطقی فراهم می‌کنند که دسترسی آسانی به کتابخانه‌های ثابت ندارند و به همین دلیل، توسعه ناوگان سیار از اولویت‌های اصلی نهاد در مسیر تحقق عدالت فرهنگی و دسترسی برابر به کتاب و منابع اطلاعاتی محسوب می‌شود.

نظربلند در پایان با قدردانی از تلاش مدیران، کتابداران و همکاران نهاد در سراسر کشور، گفت: ایجاد فضاهای پویا و کارآمد برای کودکان، نوجوانان، جوانان و عموم مردم ضرورتی انکارناپذیر است و افتتاح این پروژه‌ها گامی در راستای فراهم‌کردن محیطی شایسته برای مطالعه، خلاقیت و رشد فکری جامعه خواهد بود.

بر اساس آخرین آمار، تا پایان مردادماه سال جاری، 3794 کتابخانه عمومی در سراسر کشور فعال است که خدمات خود را از طریق 4175 نقطه خدمت به مردم ارائه می‌دهند. همچنین 61 کتابخانه سیار با پوشش 442 نقطه خدمت در مناطق مختلف کشور به‌ویژه در روستاها و مناطق کمتر برخوردار فعالیت دارند.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

ماجرای همکاری مرحوم ابوترابی با ساواک برای دستگیری شهید اندرزگو


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، “پاسیاد پسر خاک”، نوشته «محمد قبادی» تصویری متفاوت از «سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» به مخاطب ارائه می‌دهد. مرحوم ابوترابی‌فرد در نزد عموم مردم به «سید آزادگان» شهره است؛ مردی که چون کوهی استوار در اسارتگاه‌های عراق ایستادگی کرد و قوت قلب آزادگان در دوران اسارت بود. عمده خاطراتی که از او طی چند دهه گذشته نقل شده، محدود به 10 سالی است که مرحوم ابوترابی‌فرد در اردوگاه‌های عراق گذراند. هرچند این بخش از خاطرات او، یکی از تأثیرگذارترین روزهای زندگی اوست، اما محدود کردن مرحوم ابوترابی به این دوران، با توجه به ظرفیت‌های بزرگ شخصیتی که بهره‌مند بود، جفایی است در حق او.

از این منظر، کتاب “پاسیاد پسر خاک” خلاف جریان غالب حرکت کرده و ابعاد مختلف زندگی سید آزادگان را مورد بررسی قرار داده است؛ از زندگی خانوادگی و تأثیر پدر بزرگوارش، شیخ عباس ابوترابی‌فرد تا تحصیلات در قم و نجف و شروع مبارزات انقلابی، جنگ، اسارت و ویژگی‌های خلقی و شخصیتی او. نویسنده برای رسیدن به این اطلاعات راه ساده‌ای را طی نکرده است. استفاده از منابع کتابخانه‌ای و خاطرات مرحوم ابوترابی فرد در کنار روایتی ساده اما صادقانه، “پاسیاد پسر خاک” را به یک کتاب خواندنی در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس تبدیل کرده است.

بخشی از خاطرات کتاب، به مراودات مرحوم ابوترابی‌فرد با اشخاص تأثیرگذار در جریان تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب اختصاص دارد. یکی از چهره‌هایی که بر زندگی مرحوم ابوترابی‌فرد تأثیر غیر قابل انکاری گذاشت و می‌توان گفت که او را در مسیر انقلاب ثابت‌قدم کرد، شهید سید علی اندرزگو بود.

کتاب , ادبیات دفاع مقدس , مرحوم سید علی اکبر ابوترابی‌‌فرد ,

آشنایی و مراوده‌ای که کم‌کم دایره فعالیت‌های انقلابی مرحوم ابوترابی را گسترش داد و باعث آشنایی او با شخصیت‌های تأثیرگذار دیگری شد. این آشنایی در اواخر دهه 40 رخ داد و تا شهادت شهید اندرزگو ادامه داشت؛ اما تأثیر آن تا پس از شهادت اندرزگو نیز باقی بود. نمونه‌ای از این تأثیرگذاری را می‌توان در آشنایی مرحوم ابوترابی‌فرد با شهید چمران و پیوستن او به ستاد جنگ‌های نامنظم در دفاع مقدس دید؛ امری که بعدها به اسارت مرحوم ابوترابی‌فرد انجامید. در بخش‌هایی از کتاب “پاسیاد پسر خاک” درباره نحوه آشنایی و مراودات مرحوم ابوترابی با شهید اندرزگو می‌خوانیم:

سیدعلی‌اکبر ابوترابی با سیدعلی اندرزگو در سال 1349 و در خانه شخصی در قم به نام “آقا باقر نجار” در تهران آشنا گردید. این آشنایی زمینه‌ساز ارتباطات بیشتر شد. گزارش 12 اسفند 1351 ساواک اشاره می‌کند که ابوترابی با اندرزگو صمیمیت زیادی داشته و به نقل از ابوترابی می‌نویسد: “در تهران شمیران مدرسه‌ای بود که بیشتر اوقات در آنجا بود. من او را ملاقات می‌نمودم؛ ولی با لباس‌های مختلف.”

این نوع ارتباط از فعالیت‌های گسترده اندرزگو برای جذب جوانان مستعد به حساب می‌آمد. سید علی اندرزگو تا قبل از اسفند 1351، که توسط مجید فیاض لو برود، با جذب جوانان مستعد و آموزش آنها حرکت جدیدی را در مبارزات مسلحانه آغاز کرد. او طرز استفاده از اسلحه و هر آنچه را که در کارهای مبارزاتی خود مهم می‌دید حتی در منزل خود آموزش می‌داد و بعید به نظر نمی‌رسد سید علی‌اکبر ابوترابی هم در زمرۀ همین جوانان بوده باشد. همچنین به نظر می‌رسد این حرکت وی تحت تأثیر ضربه‌ای باشد که ساواک در شهریور 1350 بر سازمان مجاهدین خلق وارد کرد. در این آشنایی آنچه مهم است اینکه میزان ارتباط آن دو به اندازه‌ای بوده که زمینه دستگیری ابوترابی را فراهم کرد.

کتاب , ادبیات دفاع مقدس , مرحوم سید علی اکبر ابوترابی‌‌فرد ,

در گزارش ساواک این ارتباط چنین بیان شده است: «در تاریخ 51/12/11 ساعت 11 آقای سید علی‌اکبر ابوترابی فرزند سید عباس ابوترابی قزوینی را در بازار ملاقات نموده وی اظهار داشته است خوشوقتم که یکی از رفقا به دام سازمانی‌ها نیفتاده. او طلبه محجوب تهرانی بود که با من صمیمیت زیادی داشته و تقریباً پنج سال بود که سازمانی‌ها پی جویی می‌کردند ولی موفق به گرفتن او نشدند […] اظهار شده آن طلبه اهل کجاست، سید علی‌اکبر بیان داشته که شیخ عباس تهرانی می‌باشد و شب گذشته (51/12/10) یکی از دوستان به من گفت بحمدالله اطلاع دارم که از مرز ایران صحیح و سلامت خارج شده است. سؤال کردم چطور توانست فرار کند. اظهار داشت خیلی طلبه عجیبی می‌باشد و زرنگ. چند شناسنامه و تذکره داشته که تا به حال نتوانسته‌اند بگیرند.»

بر اساس این گزارش، در 16 اسفند 1351 سید علی‌اکبر ابوترابی توسط ساواک قم دستگیر و روانه تهران می‌شود. از آنجا که موقعیت سیاسی و اهمیت فعالیت‌های اندرزگو را به عنوان یک مبارز مسلمان، که مشی مسلحانه نیز دارد، می‌دانست، آشنایی و هرگونه ارتباط با او را منکر شده و اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. او حتی برای اینکه ساواک را از سر خود باز کند تعهد همکاری نیز می‌دهد.

“در آن رابطه خوب ما هم دستگیر شدیم؛ ولی الحمدلله به خیر گذشت چون گزارش شده بود که ما هم با شیخ عباس رابطه داریم، آمدند و ریختند و ما را توی خیابان گرفتند. دیدیم توی کوچه و خانه پر است از اینها. ما را آوردند اوین. ما فهمیدیم جریان شیخ عباس است. چند سؤال کردند. وقتی گفتیم می‌شناسیم فشار را کم کردند چشم‌هایمان بسته بود؛ باز کردند. ته ماشین افتاده بودیم؛ بلند کردند و تعارف کردند به ما تا رسیدیم اوین.

صبح که ما را بردند بازجویی: گفتند شیخ عباس را از کجا می‌شناسی؟ گفتم از نجف اشرف. و من شخصی به نام شیخ عباس مینایی را که در نجف می‌شناختم معرفی کردم. فشار شروع شد؛ ولی خوب ما هم خیلی همچنین خودمانی و ساده همیشه می‌گفتیم مگر این شیخ عباس چه کرده که با من چنین می‌کنید؟ آدرسش مشخص است، کروکی خانه‌اش را حتی برای آنها کشیدم با تمام تفاصیل که الحمدلله به لطف خدا اینها کم‌کم یقین کردند که آن شیخ عباس ممکن است همین باشد. عکس او را آوردند. از خانه پدرش عکس گیر آورده بودند. چهار جور عکس ایشان را داشتند. ما هم گفتیم بابا اینکه مثل جنایتکارها است. من خودم هم حاضرم در این رابطه با شما همکاری کنم و الحمدلله آن جریان گذشت و طولی نکشید که عذرخواهی کردند.”

بدین ترتیب سید علی‌اکبر ابوترابی در 23 اسفند 1351 آزاد شد و به قم بازگشت. البته آزادی ابوترابی را نباید به حساب دست به سر کردن ساواک توسط او گذاشت؛ چراکه ساواک برای شناخته نشدن منبع اطلاعاتی خود بیش از اندازه به اصل موضوع نپرداخته بود و تلاش همسر او نیز کارساز افتاده بود.

کتاب , ادبیات دفاع مقدس , مرحوم سید علی اکبر ابوترابی‌‌فرد ,

همسر سید علی‌اکبر که برای به دنیا آوردن فرزند دوم خود از مدت‌ها قبل در تهران و خانه پدری‌اش به سر می‌برد، دو روز قبل از دستگیری او، راهی قم می‌شود تا سری به خانه و زندگی‌اش بزند. او موقع جمع و جور کردن خانه، تمام کتاب‌های ممنوعه، اعلامیه‌های امام و حتی اسلحه کمری شوهرش را که در لوله بخاری جاسازی کرده بود، جمع کرده و داخل ساک بزرگی ریخته و به یکی از طلبه‌های قزوینی که در قم زندگی می‌کرد، سپرده بود تا در جای دیگر پنهان کند. همین کار باعث شده بود که ساواک در بازرسی خانه جز یک جلد کتاب حکومت اسلامی (ولایت فقیه) نیابد.

بعد از جریان فرار اندرزگو و در پی آن بازداشت سید علی‌اکبر ابوترابی، ارتباط آن دو برای مدت چند ماه قطع شد. اندرزگو برای گریختن از دست ساواک و به قصد افغانستان و سپس نجف، راهی مشهد شد اما موفق نشد و در مشهد ماند و زندگی مخفی جدیدی را شروع کرد… .

“پاسیاد پسر خاک” به کوشش انتشارات سوره مهر در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

انتهای پیام/؛



منبع: خبرگزاری تسنیم

نه‌تنها زمین، بلکه «تاریخ» را هم می‌دزدند


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یک‌صدایی‌ای که برای حمایت از فلسطین در حدود دو سال گذشته در سطح جهان ایجاد شده است، سابقه تاریخی ندارد، این برای اولین‌بار است که نویسندگان، شاعران و پدیدآورندگان هنری در سراسر جهان، به زبان‌ها و آیین‌های مختلف، یک‌صدا جنایت‌های رژیم صهیونیستی در غزه را محکوم کرده و بارها و بارها به‌روش‌های مختلف این اعتراض خود را نشان داده‌اند.

طی ماه‌های گذشته می‌توان توجه ویژه نویسندگان به موضوع فلسطین را بیش از پیش احساس کرد، در این مدت، آثار متعددی درباره غزه، مردم این کشور، مظلومیت آنها در برابر زیاده‌خواهی‌ها و تجاوزات اسرائیل، فرهنگ و تاریخ این خطه و… منتشر شده است که هرکدام تلاش دارند صدایی از بی‌صداهای غزه و رسانه‌ای باشند برای انتشار دردهای مردم این منطقه.

کتاب «حیات پس از مرگ تصاویر فلسطینیان» نوشته عزه الحسن از جمله این آثار است که به‌عنوان یکی از نامزدهای نهایی جایزه فلسطین 2025 معرفی شده است. نویسنده تلاش دارد در این کتاب به یک موضوع مهم اما مغفول در جریان جنایات پی‌درپی رژیم صهیونیستی به خاک غزه بپردازد، این کتاب که از سوی انتشارات پالگریوی مک‌میلان در سال 2024 منتشر شده، موضوع اصلی خود را به بررسی پاک‌سازی فلسطین و آرشیو مردم این کشور توسط اسرائیل اختصاص داده است؛ در واقع نویسنده تلاش دارد با ارائه مستندات مختلف به این نتیجه برسد که ارتش رژیم صهیونیستی به یک «چپاول استعماری» دست زده است و تلاش دارد پس از هر حمله، آرشیو فلسطینیان را غارت کند یا از بین ببرد.

کتاب , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , نوار غزه ,

نویسنده در ابتدای کتاب، برخورد خود با حلقه فیلمی را آغاز می‌کند که از حمله اسرائیل سال 1982 به اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در لبنان و غارت‌های پس از آن جان سالم به‌در برده بود. او می‌نویسد: «برخورد من با بقایای بصری غارت و آنچه از آن پدید آمد، هرگز مرا رها نکرد. امکان خلق چیزی نو از دل ویرانه‌ها وجود داشت».

نویسنده که خود نیز فیلم‌ساز است، با فضایی دست و پنجه نرم می‌کند که به‌دلیل پاک‌سازی، ارتباط اندکی با گذشته دارد و در عین حال فضایی را می‌جوید که پتانسیل تخیل را ممکن می‌سازد. در آن فضا، «بقایای بصری غارت» ـ همان‌طور که الحسن اشیای مرتبط با فلسطین و جامعه فلسطینی را توصیف می‌کند ـ تحت تأثیر خشونت استعماری دگرگون می‌شوند و این اشیاء نیز به‌نوبه خود بر رابطه‌ فلسطینیان با یادگارهای گذشته‌شان تأثیر می‌گذارند.

به‌اعتقاد نویسنده؛ یک الگوی چرخه‌ای در مورد پاک‌سازی و غارت وجود دارد. الحسن توضیح می‌دهد که چگونه حمله به یک آرشیو، باعث شکل‌گیری نهادی جدید برای حفظ آنچه از آن آرشیو باقی مانده می‌شود؛ حتی با وجود اینکه استعمار اسرائیل همچنان به تلاش‌های فلسطینیان برای حفظ حافظه حمله می‌کند. نویسنده اشاره می‌کند که اسرائیل برای غارت آرشیوهای فلسطینی از مرزها عبور کرده است. الحسن با مطرح کردن نکته‌ای مهم، می‌نویسد: «در حالی که غارت نهادهای فلسطینی معمولاً ثبت و مستند می‌شود، غارت و تخریب آرشیوهای خصوصی افراد در طول تهاجمات و بمباران‌ها نادیده گرفته و فراموش می‌شود.»

کتاب , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , نوار غزه ,

نویسنده در سراسر کتاب «حیات پس از مرگ تصاویر فلسطینیان»، نمونه‌هایی از آرشیوهای خصوصی را ارائه و نشان می‌دهد که چگونه بقایای چنین آرشیوهایی، حافظه‌ خشونت استعماری اسرائیل را با خود حمل می‌کنند و رژیم صهیونیستی چگونه تلاش دارد از طرق مختلف این آرشیو را که به‌نوعی زنجیره‌ای از حافظه جمعی فلسطینیان را تشکیل می‌دهد، نابود کند.

الحسن پس از ارائه نمونه‌هایی از آرشیوهایی که مورد حمله قرار گرفته و پاک‌سازی شده‌اند، به این نتیجه می‌رسد که در بقایای آرشیوهای فلسطینی، در تجربه‌ و اذهان عمومی در فلسطین، چیزی به‌نام «پس از استعمار» وجود ندارد؛ چرا که فلسطینیان و آنچه از آرشیوهایشان به‌جای مانده است، پیوسته با چرخه‌های مداوم غارت روبه‌رو هستند. فلسطینیان هم مخاطب و هم سوژه‌ این خشونت هستند که در آن، غارت، تصویر فلسطینیان را ناتوان و بی‌قدرت می‌سازد. اسرائیلی‌ها نیز از مخاطبان اصلی این آرشیوها هستند. به‌باور الحسن؛ ناتوانی آنها (فلسطینی‌ها) در دفاع از آرشیو خودشان، این مفهوم را می‌رساند که می‌توان آنها را به فراموشی سپرد.

در واقع این کتاب به تأثیر غارت و عدم دسترسی به آرشیوها می‌پردازد. به‌اعتقاد نویسنده؛ فلسطینیان به آرشیوهای خود دسترسی ندارند؛ در حالی که اسرائیلی‌ها تحت قوانین سختگیرانه به آنها دسترسی دارند، به‌عبارت دیگر، وجود آرشیوها به قدرت مرتبط است، قدرتی که فلسطینیان از آن محروم هستند. از دست رفتن آرشیوهای فلسطینی، جست‌وجو برای بقایای آرشیوهای فلسطینی را در سطح بین‌المللی به‌دنبال داشت، اما آنچه از گذشته نجات یافته است، لزوماً به حال و وضعیت کنونی فلسطینیان ربطی ندارد. «پاک‌سازی» که سیاست غالب در قبال آرشیوهای فلسطینی است، در نهایت به مجموعه‌ای از «آرشیوهای ناپدیدشده» ختم می‌شود که با خشونت غارت شده و یا از بین رفته‌اند.

الحسن به‌عنوان یک فیلم‌ساز، تأکید می‌کند که اکثر شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایش به‌دلیل همین رویکرد استعماری اسرائیل در قبال آرشیوهای شخصی فلسطینی‌ها، فاقد یادگارهای بصری از گذشته خود هستند، این در حالی است که برای فلسطینی‌ها، پاک کردن گذشته به‌معنای پاک شدن ادعاهای‌شان است؛ امری که به‌اعتقاد نویسنده، مستقیماً به ابتکارات غارت‌های استعماری اسرائیل برای خاموش کردن روایت‌های فلسطینی‌ها مرتبط است.

کتاب , کشور فلسطین , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , نوار غزه ,

«حیات پس از مرگ تصاویر فلسطینی» مطالعه‌ای پیشگامانه است که نشان می‌دهد چگونه خشونت استعماری، اشیاء بصری را دگرگون می‌کند و تغییر می‌دهد و به‌نوبه خود بر چگونگی ارتباط یک جامعه و فرهنگ با تصاویر خودش تأثیر می‌گذارد.

این کتاب، مبتنی بر روش‌شناسی خلاقانه و عملی عزه الحسن، فیلم‌ساز و پژوهشگر فلسطینی، به بررسی استفاده مجدد و بازپس‌گیری عکس‌ها، فیلم‌ها و تجهیزات رسانه‌ای می‌پردازد که از غارت و تخریب جان سالم به‌در برده‌اند؛ اشیائی که یادآور دائمی آنچه بوده و آنچه از دست رفته است، می‌شوند.

الحسن فراتر از استفاده از این بقایای بصری به‌عنوان صرفاً یک مدرک عمل می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه تعامل هنری می‌تواند آن‌ها را به روایت‌های جدید بازپیکربندی کند و حس جدیدی از هویت فرهنگی را برقرار سازد. در حالی که تحقیقات قبلی به این موضوع پرداخته‌اند که چرا ساختارهای استعماری به غارت بایگانی‌های بومی می‌پردازند و چگونه یک فرهنگ با فقدان سوابق بایگانی کنار می‌آید، این کتاب به‌طور منحصر به فردی به این مسئله می‌پردازد که فرهنگ‌های غارت‌شده چگونه با بقایای واقعی بایگانی‌های خود ارتباط برقرار می‌کنند. الحسن، به‌عنوان یک پژوهشگر و هنرمند، گذشته و حال چالش‌برانگیز را در جست‌وجوی تجربه‌ای بصری جدید که از دل ویرانه‌ها سر بر می‌آورد، آشتی می‌دهد و راه‌هایی برای پیشروی پس از تخریب پیدا می‌کند.

از عزه الحسن آثار متعددی خلق شده است که از این جمله می‌توان به «پادشاهان و اضافی‌ها» و «زمان خبر» اشاره کرد. تحقیق درباره سرنوشت آرشیو فلسطینی‌ها، سبب شد الحسن با راه‌اندازی «پروژه خلأ»، به کاوش هنری درباره تأثیر غارت و تخریب آرشیوهای بصری فلسطینی‌ها در شکل‌گیری روایت بصری مدرن از فلسطین بپردازد.

الحسن دکترای خود را از دانشگاه شفیلد هالام در انگلستان دریافت کرده و استاد مهمان پراکتیک مؤسسه تحصیلات تکمیلی دوحه در قطر است.

انتهای پیام/+

 



منبع: خبرگزاری تسنیم

برگزاری روز نظامی در روسیه و افتتاح پنجره ارمنستان در ایران


غلامرضا امیرخانی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از گسترش تعاملات فرهنگی با کشورهای منطقه خبر داد و گفت: چندی پیش پنجره پاکستان و ازبکستان را به همین منظور در کتابخانه ملی افتتاح کردیم. قرار است این قبیل اقدامات در راستای تقویت تعاملات فرهنگی میان ایران با کشورهای منطقه افزایش یابد.

وی ادامه داد: پس از افتتاح پنجره ازبکستان در کتابخانه ملی، آثار و منابعی از ماوراءالنهر، ازبکستان و آسیای میانه به نمایش درآمد که در آن منابع خطی نفیسی وجود دارد. از سوی دیگر، قرار است مرکز تمدن اسلامی در ساختمان جدیدی در تاشکند، پایتخت ازبکستان، افتتاح شود که زبان فارسی و مطالعات ایران‌شناسی نیز پایگاهی در این مرکز خواهد داشت تا مرکزی باشد برای علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ دو کشور. 

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی از افتتاح پنجره ارمنستان در این کتابخانه در آینده نزدیک خبر داد و اضافه کرد: در همین راستا قرار است تفاهم‌نامه‌ همکاری درباره نسخ خطی میان دو کشور به امضا برسد. 

امیرخانی همچنین از برگزاری روز نظامی در روسیه خبر داد و گفت: چندی پیش روز بزرگداشت پوشکین، شاعر و نویسنده نامدار روسیه، با حضور جمعی از نویسندگان و اساتید دو کشور در کتابخانه ملی برگزار شد. در همین راستا قرار است روز نظامی، شاعر نامدار ایرانی و خالق “پنجره گنج” در آبان‌ماه در روسیه برگزار شود.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

اینجا مارادونا فقط یک فوتبالیست نیست


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ادبیات نوجوان در ایران، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، با نگاهی جسور و نوآورانه، به بازآفرینی تجربه‌های تاریخی، جنگ، فقر و رؤیاهای نوجوانان پرداخته است.

سه رمان شاخص «هستی»، «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و «مارادونا محاکمه می‌شود: رؤیا زنجیر شدنی نیست!»، هرکدام با جهان‌بینی متفاوت و فرم روایی خاص، برشی از زیست نوجوان ایرانی در دهه‌های سخت را ترسیم می‌کنند. با وجود تفاوت در زبان، فضا و سبک، یک دغدغه‌ محوری میان آنها مشترک است: خلق قهرمان نوجوان در بستر شکست، رؤیا و ناامیدی.

1. «هستی»: بازآفرینی قهرمانی زنانه در بطن جنگ

رمان «هستی» نوشته‌ فرهاد حسن‌زاده، روایت بلوغ دختری در آبادان دهه‌ 60 است. هستی برخلاف کلیشه‌های جنسیتی رایج، نه‌تنها در متن جنگ، بلکه علیه انتظارات فرهنگی، تلاش می‌کند خود را بازیابد. جنگ در این اثر، نه تنها یک تهدید است، بلکه بستری برای بازتعریف زنانگی یک دختر نوجوان و آرمان‌خواه و انسانیت است.

کتاب , ادبیات نوجوان , داستان , گروه سنی نوجوان ,

سبک نوشتار فرهاد حسن‌زاده با رویکردی به رئالیسم اجتماعی، واقعیت را با لحنی شاعرانه و درونی کاوش می‌کند. «هستی» روایت دختری است که به جای پنهان‌شدن در سایه‌ قهرمانان مرد، خود به نماد مقاومت و بازتعریف میهن‌دوستی و ملی‌گرایی بدل می‌شود و سعی دارد هویت متفاوت خود را اثبات کند.

2. من منچستر یونایتد را دوست دارم: زلزله، فقر، و نجات با توپ

در رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» از مهدی یزدانی‌خرم، نوجوانی بازمانده از زلزله‌ رودبار، در تلاش برای ترمیم زندگی متلاشی‌شده‌ خویش، فوتبال را به سکوی نجات بدل می‌کند. اینجا دیگر جنگ بیرونی نیست، بلکه زلزله به‌عنوان استعاره‌ای از فروپاشی اجتماعی و فقر ساختاری عمل می‌کند. با زبان محلی و نثری دقیق و بی‌پیرایه، یزدانی‌خرم به نئورئالیسمی بومی می‌رسد که رنج را با نوعی حجب روایی می‌نویسد.

کتاب , ادبیات نوجوان , داستان , گروه سنی نوجوان ,

فوتبال در این رمان، نه ابزار شهرت یا قهرمانی، بلکه وسیله‌ای برای زنده‌ماندن و بازسازی روانِ زخم‌دیده نوجوان است. یزدانی خرم؛ در دل کابوس زلزله، رؤیای نوجوان را با فوتبال زنده نگه می‌دارد.

3. مارادونا محاکمه می‌شود؛ رؤیا زنجیرشدنی نیست: رؤیا به مثابه مقاومت در دل سختی‌ها

این رمان تلفیقی‌ است جذاب از واقعیت، رؤیا، اسطوره و تاریخ. نوجوانی در رشت دهه‌ 60 که فقر، فشارهای هنجاری و جنگ، زندگی‌اش را احاطه کرده، با پناه بردن به رؤیاهایش و قهرمان خیالی‌اش مارادونا، جهانی موازی خلق می‌کند؛ جهانی که در آن رؤیا نه محل فرار و گریزگاه، بلکه نیرویی امیدبخش است.

در اینجا رؤیا بر زخم‌های ناشی از واقعیت مرهم می‌نهد.در این اثر، فوتبال شکل استعاری و شاعرانه‌تری به خود می‌گیرد: مارادونا نه صرفاً قهرمان توده‌ها، بلکه یاری‌گر پسر ایرانی است که در رؤیاهای شبانه‌اش به مواجهه با سختی‌های دنیای واقعی می‌رود و در نقد وضع اجتماعی خویش بزرگ می‌شود. این اثر با بهره‌گیری از رئالیسم جادویی و روایتی فراتاریخی، ساختار واقعیت را می‌شکند تا حقیقت را از دل خیال بیرون بکشد.

کتاب , ادبیات نوجوان , داستان , گروه سنی نوجوان ,

رمان به جای رویاهای رایج چپ در این دوره، رویاهای انسانی یک نوجوان را برجسته می‌کند و به نقد شخصیت‌هایی چون چه‌گوارا می‌پردازد. این رمان در حین حفظ مارادونا به‌عنوان یک اسطوره، به عنوان نقد ادبیات چپ در این دوره نیز به‌شمار می‌آید. مارادونا محاکمه می‌شود؛ چون هستی بر هویت ملی؛ برابری جنسی و مبارزه با استعمار در حفظ ایران تاکید دارد.

  این رمان بر نقش رؤیا به‌مثابه نیروی رهایی‌بخش از ناامیدی تأکید می‌کند و در مارادونا، چهره‌ای اسطوره‌ای اما ضدایدئولوژیک از قهرمانی ارائه می‌دهد؛ که نه از دل مبارزات چپ مارکسیستی، که از دل بازی، رویا و عشق برمی‌خیزد.

تفاوت‌های سبکی و تاریخی

سه رمان، هر یک با انتخاب یک رویداد تاریخی -جنگ ایران و عراق (هستی)، زلزله‌ رودبار (من منچستر یونایتد را دوست دارم)، و دهه‌ 60 با تمام سختی‌هایش (مارادونا محاکمه می‌شود)، نوعی بازخوانی خلاقانه از تاریخ معاصر ایران برای نسل نوجوان را ارائه می‌دهند.

از نظر سبک، هستی به رئالیسم اجتماعی وفادار می‌ماند و هویت را در تجربه‌ ملموس جست‌وجو می‌کند؛ “منچستر یونایتد را دوست دارم” با نوعی نئورئالیسم محلی، درد را از درون روایت می‌کند؛ و “مارادونا محاکمه می‌شود” با شکستن مرز واقعیت و خیال، به تأویل شاعرانه‌ای از تاریخ و قهرمانی می‌رسد.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

خاطراتی خواندنی از سرتیم حفاظت مسعود رجوی


به گزارش خبرگزاری تسنیم، چاپ چهارم کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدابنده از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت مسعود و مریم رجوی، با تدوین محمدجعفر بگلو، توسط انتشارات شهید کاظمی راهی بازار نشر شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران که امروزه با عنوان «منافقین» شناخته می‌شود، در حافظه تاریخی ایرانیان یادآور جنایت، ترور، خیانت و وطن‌فروشی است؛ البته تاریخچه مجاهدین حاوی ابعاد گسترده‌تری است. این سازمان از بدو تأسیس در میانه دهه 40 تا به امروز که در گوشه‌ای از خاک آلبانی و تحت حمایت آمریکا ادامه حیات می‌دهد، منشأ تحولاتی بوده است؛ ترور مستشاران آمریکایی در سال 54، تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیست، تکاپوهای سازمان در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب، فعالیت‌های مجاهدین خلق بعد از سقوط شاه، اعلان جنگ مسلحانه علیه نظام، روی آوردن به ترور مسئولین نظام، ترورهای کور و جنایت علیه مردم ایران، همراهی با صدام و دشمن متجاوز بعثی، راه‌اندازی عملیات فروغ جاویدان علیه جمهوری اسلامی، خیانت‌های متعدد سیاسی، جاسوسی و… تنها بخشی از کارنامه سازمان مجاهدین خلق است که هنوز بعد از گذشت شش دهه از تأسیس، ناگفته‌های بسیاری پیرامون آن وجود دارد.

بدون تردید، روایت و واگویه‌های تاریخی از سوی اعضای سازمان می‌تواند گره‌های تاریخی متعددی را بگشاید. مسعود خدابنده یکی از همین شخصیت‌هاست. او که از پیش از پیروزی انقلاب، سمپات مجاهدین خلق بود، تا سال 1375 که از سازمان برید، تمام رده‌های سازمانی را طی کرد و به نزدیک‌ترین عنصر به مسعود و مریم رجوی تبدیل شد. وی دو دهه سابقه عضویت در سازمان را در کارنامه دارد.

مسعود خدابنده که با نام مستعار «رسول» در سازمان فعالیت می‌کرد، در تابستان 1360 مسئول مستقیم انتقال محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری (عاملین انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری) بود. وی در بخشی از این کتاب، درباره انتقال کلاهی و کشمیری از ایران می‌گوید: «هم‌زمان با ورود مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر به فرانسه (مرداد 1360)، من از لندن به پاریس اعزام شدم و سپس همراه سعید شاهسوندی برای انتقال یک فرستنده رادیویی 10 کیلوواتی و سایر وسایل ارتباطی از مونیخ به بغداد و ازآنجا به مرز کردستان ایران و از طریق کوهستان به دره زیر سردشت منتقل شدم.

مدتی از حضور در کردستان نگذشته بود که این مقر تبدیل به محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. بسیاری از اعضا در آن سال‌ها به‌ویژه بعد از شکست 30 خرداد 60 از طریق مقر ما که آن زمان هم‌جوار مقر حزب دموکرات بود، به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند. ازجمله این‌ها مهدی ابریشمچی و جلال گنجه‌ای بودند که همه آن‌ها را خودم از مرز تحویل گرفتم. محمدرضا کلاهی (عامل انفجار دفتر حزب جمهوری) و مسعود کشمیری (عمل انفجار 8 شهریور) هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما منتقل شدند.

مشخص بود که هیچ‌کدام را به خاطر سابقه نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه‌داشتن و مراقبت از آن‌ها بود. کلاهی (با نام سازمانی کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل‌استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (با نام سازمانی باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم…». خدابنده اطلاعات و تحلیل‌های جالبی درباره حیات یا ممات کشمیری و کلاهی دارد.

وی در جای دیگری از خاطراتش می‌گوید: «در مورد انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی (7 تیر 1360) و دفتر نخست‌وزیری (8 شهریور 1360)، فکر نمی‌کنم کسی در اعضا، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان باشد که نداند این دو عملیات کار سازمان بوده است. رجوی بارها در جلسات خصوصی، این مسئولیت را گردن گرفت. او علناً مسئولیت این دو عملیات را می‌پذیرفت و می‌گفت: این خشم خلق قهرمان بود! عامل اصلی دو عملیات 7 تیر و 8 شهریور 1360، دو نفر به نام‌های محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری بودند؛ کسانی که وظیفه انتقال آن‌ها از ایران، بر عهده من گذاشته شد.»

روایت‌های او از جلسات داخلی سازمان، بدیع و جالب است. مثلاً او ذیل مبحثی با عنوان «نشست معاصی» می‌گوید: «من جزو اولین کسانی بودم که در نشست‌های طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی و ازدواجش با مسعود رجوی شرکت کردم. آن زمان، این جلسات به‌عنوان «نشست معاصی» مشهور بود. جوان‌ترین اعضای حاضر در آن جلسات من بودم و لذا بیشتر ناظر بودم تا فعال. جوهره این نشست‌ها این بود که مسعود با همسر دوستش یعنی مهدی رابطه جنسی برقرار کرده ولی این معصیت و گناه نیست. چون مسعود رهبر است. بعد هم تئوری‌هایی به دنبال این اصل آمد که مثلاً معصوم بودن امامان به این نیست که کاری نکرده‌اند، بلکه بدین خاطر است که بالاتر قرار دارند و آنچه برای مردم معصیت است، نه‌تنها برای آنان معصیت نیست بلکه عین ثواب است!»

روابط سازمان مجاهدین خلق با شخصیت‌هایی چون بازرگان، بنی‌صدر، منتظری و… از جمله فصول مهم خاطرات خدابنده است. خدابنده همچنین اطلاعات بسیار جالبی درباره شخصیت مسعود و مریم رجوی دارد که بیانگر روحیات، اخلاق، سبک زندگی آنان است.

از دیگر فصول مهم و جالب توجه «تهران تا تیرانا»، افشای تلاشی است که سازمان مجاهدین خلق در سال 1367 برای ترور آیت‌الله خامنه‌ای -رئیس جمهور وقت – صورت داد. خدابنده که رابط اصلی این عملیات را می‌شناخت، بعدها جزئیات آن طرح را از وی شنید.

«تهران تا تیرانا» همچنین حاوی رازهایی از پادگان اشرف است. راوی به خوبی فضای داخلی این اردوگاه را ترسیم می‌کند و می‌گوید که چگونه عده‌ای از اعضای سازمان در این کمپ، قربانی زیاده‌خواهی و کینه سرکرده سازمان شدند. خدابنده همچنین در خاطراتش از طرح‌ها و نقشه‌های سازمان برای جذب خوانندگان، هنرمندان و افراد مشهور از جمله خدیجه اشرف‌السادات مرتضایی (مرضیه) سخن می‌گوید.

چاپ چهارم کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدابنده از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت مسعود و مریم رجوی، با تدوین محمدجعفر بگلو در 160 صفحه قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه و با قیمت 120 هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.

انتهای پیام/

 

 



منبع: خبرگزاری تسنیم

بحث بر سر جنجالی‌ترین کتاب آل احمد/مشکل امروز، غرب‌پرستی است نه غرب‌زدگی


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سی و ششمین نشست «صد کتاب ماندگار قرن» به بررسی «غرب‌زدگی»، اثر شناخته‌شده و جنجالی جلال آل احمد اختصاص داشت. بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، در این نشست که امروز، نهم شهریورماه، در کتابخانه ملی برگزار شد، با طرح این پرسش که «آیا بحث از مفهوم غرب‌زدگی جلال آل احمد امروز ضرورت دارد یا خیر و آیا این مقوله کهنه نشده و بوی نا نگرفته است و جامعه از این مقوله عبور نکرده است؟»، گفت: به نظرم، جامعه ما بیش از هر دوره تاریخی دیگری به طرح مقوله غرب‌زدگی نیازمند است؛  و اگر احساس می‌کنیم که این مقوله امروز کهنه شده به این دلیل است که امروز ما با غرب‌زدگی مواجه نیستیم، بلکه با «غرب‌پرستی» و «غرب‌سالاری» مواجهیم. این مسئله امروز به قدری اهمیت دارد که آینده ایران، جهان اسلام و آینده بشریت و جهان سوم و کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین منوط به فهم عمق این مقوله است.

این استاد فلسفه با اشاره به جنگ 12 روزه اسرائیل علیه ایران، آن را نقطه عطفی در تاریخ کشور دانست که سبب شد تا ما وارد یک دوره تاریخی جدیدی شویم و جدال ایرانیان با غرب وارد مرحله خطیری شود. عبدالکریمی اضافه کرد: همه ما امروز احساس خطر می‌کنیم که شاید از ایران و ایرانیت چیزی باقی نماند و ایران به زمین سوخته تبدیل شود. بخشی از این بحران نتیجه غرب‌زدگی است که در کشور وجود دارد؛ جریانی که خودباخته و بی‌اعتماد به نفس در عرصه سیاست بین‌الملل، فرهنگی و … است و می‌گوید: بده برود، چرا مقاومت کنیم؟ و معتقد است، تمام بدبختی ما برای مقاومت است که سبب شده هزاران میلیارد هزینه کنیم. بین این تفکر و بخشی از جریان شبه‌روشنفکری که در آن گفتمان جلال و شریعتی را استهزا می‌کند، با مفهوم غرب‌زدگی شدیداً پیوند وجود دارد.

او با تأکید بر اینکه درباره غرب‌زدگی باید به نحو جدی‌تری بیندیشیم، یادآور شد: گفتمان غرب‌زدگی با انقلاب اسلامی نسبت دارد. غرب‌زدگی و گفتمان «بازگشت به خویشتن» دکتر شریعتی که استمرار جلال بود، در پارادایم ذهنی ما ایرانیان نقش جدی داشت و اساساً انقلاب با گفتمان غرب‌زدگی عجین شده بود. البته این نسبت پارادوکسیکال است. انقلاب همان چیزی نبود که جلال گفت، اما پیوند وسیعی بین این دو وجود دارد؛ لذا اندیشیدن به مقوله غرب‌زدگی جلال یا شریعتی به یک معنا اندیشیدن به سرشت انقلاب و آینده و سرنوشت ایران و خودمان است. 

عبدالکریمی، آل احمد را یکی از اثرگذارترین نویسندگان دهه 40 معرفی کرد و گفتمان غرب‌زدگی او را تحت تأثیر گفتمان جهانی دانست و گفت: یکی از ویژگی‌های روشنفکران این بود که اسیر اینجا و اکنون هستند، این ویژگی روشنفکر است، اما متفکر و فیلسوف اینطور نیست. تفکر موقعیت‌مند است و هیچ‌کس نمی تواند بیرون از زمان و مکان بیندیشد، اما روشنفکران به شدت اسیر اکنون هستند؛ در حالی که فیلسوف فراخنای بزرگتر و در بستر تاریخ و تمدن را می‌نگرد؛ به همین دلیل غرب‌زدگی جلال و گفتمان او تا حدود زیادی تحت تأثیر روشنفکری جهانی در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم است، زمانی که انقلابات نیچه و هایدگر جهان را فراگرفته و زمانی که پساساختارگرایان دارند ظهور پیدا می‌کنند و جهان سوم علیه امپریالیسم خروج کرده و افرادی مانند اقبال لاهوری، طه یاسین، مالکوم ایکس، امام موسی صدر و دیگران ظهور کرده‌اند. 

این استاد فلسفه با بیان اینکه جلال، پژواک زمان خود بود، خطاب به روشنفکران منتقد او گفت: روشنفکر امروز که غرب‌زدگی را بوی نا گرفته و بازگشت به خویشتن شریعتی را به معنای بازگشت به خویش(ابزار کشاورزی) توصیف می‌کنی، تو نیز اسیر گفتمان حاکم بر روزگار خودت هستی؛ این در حالی است که بعد از فروپاشی شوروی، تفسیر خطی از تاریخ شکست خورد، آرمان‌گرایی شکست خورد و لیبرالیسم غلبه پیدا کرد. در چنین شرایطی تو نیز اسیر فضای تاریخی خودت هستی و پژواک زمان خودت.

آیا جلال مفهوم غرب‌زدگی را از فردید وام گرفت؟

بحث دیگر عبدالکریمی به تفاوت و تشابه مفهوم غرب‌زدگی در نظر آل احمد و فردید اختصاص داشت. او در پاسخ به این پرسش که آیا جلال، این مفهوم را از فردید گرفته بود یا خیر، گفت: جلال مفهوم غرب‌زدگی را از فردید گرفت. اولین‌بار فردید بود که مفهوم غرب‌زدگی را مطرح کرد اما میان آنچه جلال و فردید گفته‌اند، فاصله بسیار بسیار عمیقی وجود دارد تا آنجا که فردید از دست آل احمد عصبانی بود و می‌گفت جلال گند زد به گفتمان غرب‌زدگی من.

او با بیان اینکه گفتمان انقلاب ایران به گفتمان جلال نزدیک‌تر است تا فردید، اضافه کرد: امروز به شدت نیازمندم که اندیشه فردید را درک کنیم. امروز ما شاهد گسست تاریخی و انقطاع تاریخی از هویت خویش هستیم، تا جایی که در نظر برخی به خودزنی می‌رسیم؛ نگاهی که هر آنچه مربوط به خودشان است، انکار می‌کند و می‌خواهند مضمحل در فرهنگ جهانی شود. این نگاه به شدت از نظر استراتژیک و تمدنی ما را تهدید می‌کند. آن هم در شرایطی که بسیاری از روشنفکران ما ناتویی و اینترنشنالی هستند و مبارزه با استعمار فرهنگی را استهزا می‌کنند. 

عبدالکریمی با اشاره به مفهوم غرب‌زدگی در جهان گفت: تنها مفهومی که از ایران وارد ادبیات جهانی در علوم انسانی شد، غرب‌زدگی بود که البته به اشتباه به نام جلال ثبت شد. او در این عرصه تنها نبود، دیگرانی چون احسان نراقی، دکتر شریعتی، داریوش آشوری و این اواخر مرتضی آوینی تحت تأثیر این گفتمان هستند اما چهره بارز این گفتمان، شریعتی و آل احمد است. 

معنا و مفهوم غرب در نظر آل احمد

این استاد دانشگاه با طرح این پرسش که «معنا و مفهوم غرب‌زدگی در نظر آل احمد چیست؟» ادامه داد: در نظر آل احمد، غرب مفهوم جغرافیایی ندارد؛ البته گاه در برخی عبارات می‌توان این مفهوم را استنباط کرد. در نظر او، غرب یعنی ممالک سیر و شرق یعنی ممالک گرسنه. غرب یعنی جایی که ماشین را تولید می‌کند، غرب یعنی جایی که آب و رنگ دموکراسی دارد، خدمات اجتماعی ارائه می‌دهد و … و شرق، یعنی جایی که مرگ و میر زیاد است، سرانه درآمد اندک است و … . غرب‌زدگی برای جلال، معانی متعددی دارد. در نظر او، غرب‌زدگی وابستگی به ماشین و تکنولوژی است و این وابستگی، وابستگی سیاسی و اقتصادی را به همراه دارد. 

به گفته عبدالکریمی، جلال یک سری عوارض اجتماعی و فرهنگی غرب‌زدگی را بیان می‌کند که امروز در جامعه ما به شدت حدت وجود دارد: بی‌ریشگی تاریخی که نسل جدید و حتی روشنفکران ما را در بر گرفته، پشت کردن به سنت، احساس کم خودبینی در برابر غرب و در نهایت تن دادن به بردگی غرب. آل احمد معتقد است نسبت ما به غرب در 300 سال قبل تغییر کرده است، ما غربی را پیش از این با نسبت خود می‌سنجیدیم، اما امروز ما خودمان را با معیارهای غربی می‌سنجیم. این همان نگاهی است که ادوارد سعید نیز مطرح می‌کند؛ یعنی با نگاه دیگری به خودت نگاه کنی. آل احمد نمونه‌هایی از عوارض این نوع نگاه را در مسائلی مانند ناکارآمدی سیستم آموزش، دوری از زبان فارسی و … بیان می‌کند.

انسان غرب‌زده در نظر جلال، بی‌ریشه است

او ادامه داد: در برخی از آثار جلال، غرب‌زدگی تا سر حد قرتی‌بازی تنزل پیدا می‌کند: کسی که خوراکش خوراک خودش نیست، لباسش لباس خودش نیست، فرنگی‌مآب است، مردی که سوسول است، دائماً به سر و روی خودش می‌رسد و … . در این دیدگاه، آل احمد برای اثبات رشد غرب‌زدگی به افزایش خرید محصولات آرایشی به عنوان مصادیق آن اشاره می‌کند. او ریشه‌های غرب‌زدگی را در تاریخ و در هجوم مغول‌ها، حمله اسکندر و مسلمانان می‌داند و معتقد است حمله اسکندر اولین زمینه‌های اشاعه فرهنگ غربی در کشور را پدید آورد.

عبدالکریمی با بیان اینکه آل احمد نهایتاً ریشه اصلی غرب‌زدگی را در فقدان مدنیت و شهرنشینی می‌داند و معتقد است چون به مدرنیته نرسیدیم، دچار خودباختگی شدیم، افزود: انسان غرب‌زده در نظر جلال، بی‌ریشه است و هویت بومی‌اش در هویت غربی، رنگ باخته است. او راه حل هم ارائه می‌دهد؛ نخست آنکه خودمان باید ماشین تولید کنیم و دیگر اینکه به سنت تاریخی خودمان برگردیم. آل احمد وقتی به سنت مراجعه می‌کند، آن را منبعی برای مبارزه می‌فهمد و می‌خواهد مثلاً با دست گذاشتن روی مفهوم شهادت یا شیخ فضل‌الله نوری، به مبارزه برخیزد. در واقع، سنت برای جلال یک منبع برای مبارزه سیاسی است.

این استاد فلسفه با تأکید بر اینکه «گاهی غرب‌زدگی برای خود جلال هم مشخص نیست»، تأکید کرد: حرف اصلی من این است که تحول غرب‌زدگی از سید احمد فردید تا جلال آل احمد را باید درک کنیم و این به شدت می‌تواند امروز به ما کمک کند. آنچه فردید به منزله غرب زدگی می‌فهمد، یک امر جهانی است. غرب با مدرنیته جهانی شد، لذا برای فردید غربی شدن یعنی متافیزیک شدن. یعنی یک سنت نظری که از سقراط و افلاطون شروع شده و تا دوران کنونی مانند مارکس ادامه دارد. فهم خاصی از جهان که با سنت ما متفاوت است. در این سنت اسطوره‌ها زوده شدن، فاهمه و عقل شأنی پیدا می‌کند که در هیچ سنن تاریخی نبود و عقل معنایی پیدا می‌کند که با معنای خرد در دیگر سنن متفاوت است و امانیسم غلبه دارد و منطق‌پرستی و منطق سالاری برتری دارد. سنن شرقی اصلاً اینطور نیست و روشنفکر ما که درکی از این مطالب ندارد.

او با بیان اینکه امروز به قدری ما درگیر قیل و قال سیاسی هستیم که مسائل اخلاقی و کلی جامعه را فراموش کرده‌ایم، یادآور شد: امروز باید پرچم جلال را بلند کنیم، نه با فهم دوره جلال بلکه با فهم متافیزیکی. جامعه ما یک جانبه‌گرایی دارد و این، کشور را نابود می‌کند. دو قطبی‌ها چشمه خودآگاهی‌ جامعه را کور کرده و اگر این چشمه گشوده نشود، سرنوشت بسیار تلخی در انتظار ماست.

ماجرای چاپ جنجالی‌ترین کتاب جلال 

عسگر نوروزی، پژوهشگر سازمان اسناد و کتابخانه ملی، نیز در بخشی از این نشست، «غرب‌زدگی» آل احمد را از جمله تأثیرگذارترین آثار یک قرن اخیر دانست و با اشاره به ممنوعیت چاپ این کتاب در دوره پهلوی، گفت: پس از اینکه وزارت فرهنگ از انتشار «غرب‌زدگی» خودداری می‌کند، آل احمد آن را در کتاب ماه در سال 1341 منتشر می‌کند که این کار در نهایت منجر به توقیف کتاب ماه می‌شود. پس از آن، آل احمد کتاب غرب‌زدگی را بازنویسی می‌کند و به چاپخانه می‌سپارد. در چاپخانه نیز وقتی کتاب زیر چاپ بود، در اسفند 1343 توقیف می‌شود. آل احمد پس از آن تصمیم می‌گیرد که بخشی از متن کتاب را احتمالاً به صورت میکروفیلم به لندن بفرستد تا آن را در خارج از کشور چاپ کنند. خودش می‌گوید که در زمان حیات نویسنده متن اولیه در تیراژ وسیع چه در داخل و چه در خارج از کشور بارها چاپ شد.

وی ادامه داد: توجه به کتاب «غرب‌زدگی» نه تنها پس از مرگ او کاهش نیافت بلکه در کنار تحولات سیاسی و اجتماعی اقبال به جلال و غرب‌زدگی رشد جهش‌گونه یافت. این کتاب از زمانی که نوشته می‌شود تا زمان درگذشت جلال، جزو کتاب‌های ممنوعه بوده که حاکمیت روی آن حساسیت داشته و به صورت زیر پله‌ای چاپ می‌شد.

نوروزی افزود: انتشار کتاب «غرب‌زدگی» نه تنها موجب شد تا توجهات به سمت آل احمد جلب شود، بلکه به نوعی موجب طرح اندیشه‌هایی از این دست توسط صاحبان فکر شد؛ از دکتر علی شریعتی گرفته تا احسان نراقی در «غربت غرب» و آرای داریوش شایگان.

پیشگویی‌های جلال

هاشم آقاجری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، نیز در بخشی از این نشست با بیان اینکه آل احمد در این کتاب، غرب را بیشتر از منظر اقتصادی و ماشین و تکنولوژی تعریف می‌کند، در حالی که غرب قابل تقلیل به این نیست، گفت: از نظر من، «غرب‌زدگی» را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد. بخش نخست، تاریخی است که خطاهایی در آن وجود دارد که اگر بخواهیم روی آن بحث کنیم، زمان زیادی می‌طلبد. در نظر او در این بخش، که حدود چهار فصل را شامل می‌شود، حمله تیمور توطئه واتیکان است و مشروطیت را حاصل توطئه بریتانیا در رقابت با روسیه برای رسیدن به نفت می‌داند و … .

وی ادامه داد: اما جلال در بخش دوم کتاب که بخش اصلی آن است، پیش‌گویی‌های داهیانه‌ای دارد. به قول خودش، دانشمندان تلاش دارند زلزله را پیشگویی کنند، اما اسبی که در طویله است، بدون اینکه علم این را داشته باشد، احساس می‌کند دارد زلزله می‌آید. جلال هم احساس کرد که دارد زلزله‌ای رخ می‌دهد و سر به بیابان گذاشت. 

به گفته او؛ کتاب «غرب‌زدگی» جلال را امروز باید به عنوان یک اثری مطالعه کنیم که بازنمای یک موقعیت تاریخی ایران در شرایط خاص است. جلال، شریعتی و روشنفکران دیگر محصول دورانی بودند که دست‌پخت استراتژیک سیاست‌های دیکتاتوری وابسته داخلی بود که رو به سوی نوعی مدرنیزاسیوین آمرانه استبدادی پر از تناقض داشت.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

پرواز قیمت‌ها در بازار کاغذ


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روند افزایش قیمت کاغذ که از حدود یک ماه پیش آغاز شده، امروز به بالاترین میزان خود در پنج ماه نخست سال رسید. در حال حاضر، قیمت هر بند کاغذ تحریر 100 در 70 با گرماژ 70 گرم در بازار با قیمت یک میلیون و 900 هزار تومان عرضه می‌شود؛ یعنی با افزایش حدود 200 هزار تومانی از هفته پیش تاکنون.

همچنین هر بند کاغذ 60 در 90 با گرماژ 70 نیز با افزایش 300 هزار تومانی، به قیمت یک میلیون و 600 هزار تومان در هر بند رسیده است. کاغذ تحریر 70 در 100 با گرماژ 80 نیز در هر بند با قیمت دو میلیون و 100 هزار تومان عرضه می‌شود.

 

کاغذ گلاسه 70 در 100 با گرماژ 90 نیز هر کیلوگرم 93 هزار تومان و کاغذ گلاسه 70 در 100 با گرماژ 128 نیز هر کیلوگرم، 92 هزار تومان توزیع می‌شود. کاغذ روزنامه نیز که در هفته‌های اخیر با کمبود در عرضه مواجه بود، بدون تغییر در قیمت نسبت به هفته گذشته، هر کیلوگرم 59 هزار تومان در دسترس متقاضیان است.

افزایش قیمت کاغذ در حالی در بازار ادامه دارد که برخی از کارشناسان آن را حباب ناشی از نوسانات قیمت ارز می‌دانند و نه نتیجه کمبود کالا در بازار. هرچند که برخی از فعالان بازار علت را در تقاضای تولیدکنندگان نوشت‌افزار هم عنوان می‌کنند، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که پرواز قیمت‌ها در بازار بیشتر ناشی از هیجانات اوضاع اقتصادی امروز است که بر قیمت دیگر اقلام نیز تأثیر گذاشته. 

در چنین شرایطی، نبود نظارت کافی بر بازار و از سوی دیگر، عدم اهتمام و نداشتن برنامه مشخص مسئولان در قبال تقویت تولید کاغذ ایرانی، سبب شده تا بازار کاغذ، علی‌رغم سال‌های گذشته، روند تدریجی افزایش قیمت را در شش ماهه نخست سال تجربه کند.

برخی از فعالان هشدار می‌دهند که در صورت نداشتن برنامه مشخص در قبال کاغذ، روند افزایش قیمت در شش ماهه دوم شیب بیشتری خواهد گرفت.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم